کد مطلب:225184 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:218

بیان پاره اخباری که در مراتب جود و احسان حضرت رضا رسیده است
جود پیغمبر مصطفی و علی مرتضی و ائمه ی هدی و امام رضا صلوات الله و سلامه علیهم وجود هر موجود است لولاك لما خلقت الافلالك مشروح تر در حدیث كسا مذكور است و بعد از ایجاد نیز با آن معاصی عباد اگر نظر جود و عنایت ایشان شامل نبود نه توبه آدم در بهشت مقبول نه سلسله بنی آدم در صفحه روزگار بر جای ماند بلكه به صرصر حوادث و طعنه دواهی و زخمه نوازل و هیبت زلازل اثری از هیچ جانداری نمی ماند و اگر می ماند به خلقتی دیگر مبدل می شد چنان كه مفاد پاره آیات مباركه قرآنی ازین معنی حكایت كند و نیز اگر به طفیل توجه و بركات وجود فائض الجود این وجودات مباركه نبودی آسمان را چه بودی كه با این آسمانی به صفحه زمین با چنان مردمی نابكار و عاصی و طاغی انزال بركات نماید و میل بدانی فرماید مگر اینكه در پهنه ی زمین هیاكل نورانی سبحانی باشند كه هزاران آسمان را آرزوی تقبیل آستان عرش بنیان ایشان باشد و هزاران عرش را نظر به بلندی فرش ایشان مایه افتخار و اعتبار گردد و هزاران جبرئیل و میكائیل نگران پی براق و خوان ارزاق ایشان



[ صفحه 209]



باشند پس اگر از بحار بیكران ایشان حكایتی و جبال بی پایان احسان ایشان روایتی در میان آید حدیث قطره و دریا و كاه و كوه است.

در كتاب بحارالانوار و ارشاد مفید از غفاری مروی است كه گفت از مردی از آل ابی رافع مولی رسول خدای صلی الله علیه و آله و سلم كه او را طیس می خواندند حقی بر من بود هنگامی از من خواستار ادای حق خود شد و به الحاح و ابرام پرداخت چون این تقاضای مبرم را بدیدم نماز بامداد را در مسجد رسول خدای صلی الله علیه و اله و سلم بگذاشتم و از ان پس به آستان حضرت رضا صلوات الله علیه روی نهادم و در این وقت آن حضرت در عریض جای داشت چون به باب همایونش نزدیك شدم به ناگاه ولی كردكار و حاصل گردش لیل و نهار را بر حماری سوار دیدم كه قمیص و ردائی بر تن مبارك داشت چون به آن حضرت نظر كردم از حضرتش شرمسار شدم و چون به من پیوست بایستاد و به من نظر افكند پس سلام بر وی بدادم و این هنگام شهر رمضان بود پس عرض كردم فدایت گردم همانا از مولای تو طیس بر من حقی است سوگند به خدای مرا برای اخذ حق خود شهره ی مردان و زنان كرده است و من با خود گمان همی بردم كه چون این عرض كردم آن شخص را امر خواهد فرمود كه دست از من بدارد قسم به خداوند هیچ در خدمتش عرضه نداشتم كه او را چه مقدار بر من حق است و هیچ چیز در خدمت او نام بردار نكردم و با من امر فرمود كه بنشینم تا آن حضرت باز آید پس در همان حال ببودم تا نماز مغرب بگذاشتم و به روزه اندر بودم سینه ام تنگ شد و همی خواستم بازگردم در این اثنا امام چون بدر تابان نمایان شد و جمعی در اطرافش می آمدند و جماعتی از سائلان به دیدار مباركش جای كرده بودند و آن حضرت بر ایشان صدقه می داد پس از آن برفت و به خانه خود درآمد، پس از آن بیرون شد و مرا بخواند به سویش برخاستم و در خدمتش داخل خانه شدم و با حضور همایونش بنشستم و شروع كردم از ابن مسیب كه امیر مدینه بود به عرض همی رسانیدم و فراوان افتادی كه از او در حضرتش حدیث می راندم.

چون فراغت یافتم فرمود «ما اظنك افطرت بعد» گمان نمی كنم افطار كرده باشی عرض كردم نكرده ام یس بفرمود برای من طعام حاضر كنند طعامی بیاوردند



[ صفحه 210]



و در حضور من بگذاشتند و با غلام بفرمود تا با من بخورد پس من و غلام هر دو از آن طعام سیر شدیم و چون فراغت یافتیم با من فرمود وساده را بلند كن و آن چه در زیر آن است برگیر، چون وساده را برافراشتم دینارها بدیدم آن جمله را برگرفتم و در آستین خود بگذاشتم آنگاه بفرمود تا چهار تن از بندگانش با من باشند تا مرا به منزلم برسانند، عرض كردم فدایت گردم طایف و كوچه گردان ابن مسیب می گردند و من مكروه می دارم كه مرا بنگرند و بندگان تو با من باشند فرمود «أصبت اصاب الله بك الرشاد» به صواب گفتی خداوندت به رشاد باز رساند آن گاه با غلامان فرمود تا هر كجا كه من ایشان را بازشدن گویم بازگردند پس برفتیم و چون به منزل خود نزدیك رسیدم ان غلامان را بازگردانیدم و چراغ بخواستم و به آن دنانیر نظر افكندم چهل و هشت دینار بود و حق آن مرد بر من بیست و هشت دینار بود و در میانه آن دنانیر برق و فروزی داشت، از نكوئی و خوبی آن دینار تعجب افتادم و به چراغ نزدیك بردم و بر آن دینار نقشی واضح و روشن دیدم كه «حق مرد بر تو بیست و هشت دینار است و ما بقی از تو می باشد» غفاری می گوید سوگند با خدای نمی دانستم حق آن مرد بر من از روی تحدید چه بود.

راقم حروف گوید در ذیل این جود و احسان كه از حضرت امام رضا سلام الله علیه بروز كرده است چند فقره معجزه نیز روی داده است یكی توقف آن حضرت برای او یكی خبر از افطار نكردن او یكی علم به حق آن شخص كه دینار بوده است یكی دیگر مقدار حق او را باز نمودن با اینكه خود مدیون بالصراحه نمی دانست یكی نقش بر روی دینار.

و دیگر در بحار از یعقوب بن اسحق نوبختی مروی است كه وقتی مردی به حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام برگذشت و عرض كرد به اندازه ی مروت خودت به من عطا فرمای، فرمود لا یسعنی مرا آن استطاعت نیست كه به اندازه مروت خود عطا فرمایم كنایت از این كه اگر تمام گنج ها و ذخایر عالم را عطا فرمایم به مقدار مروت من نمی شود عرض كرد به اندازه مروت من عطا كن فرمود «اما اذا فنعم» چون چنین



[ صفحه 211]



گوئی آری عطا می كنم پس از آن فرمود یا غلام مائتی دینار ای غلام دویست دینار بدو بده و آن حضرت در هنگامی كه در خراسان بود تمام اموال خود را در روز عرفه به مردمان متفرق ساخت فضل بن سهل عرض كرد «ان هذا لمغرم» بخشیدن تمام اموال غرامتی است فرمود «بل هو مغنم لا تعدن مغرما ما ابتعت به اجرا و كرما» مغرم نیست بلكه مغنم است مغرم مشمار آن چیزی را كه از پی آن به اجر و كرم بازرسی و دیگر در بحار و كافی از الیسع بن حمزه مروی است كه گفت من در مجلس حضرت ابی الحسن رضا علیه السلام مشرف بودم و آن حضرت را حدیث می راندم و در این وقت جمع كثیری در حضور مباركش فراهم شده و از آن حضرت از حلال و حرام پرسش می كردند در این وقت مردی دراز بالا و گندم گون درآمد و عرض كرد السلام علیك یابن رسول الله مردی هستم از دوستان تو و دوستان پدران تو و دوستان اجداد تو صلی الله علیه و آله و سلم مصدر من از حج است و نفقه راه من به پایان رسیده و چندان با خود ندارم كه مرا به یك منزل برساند، اگر رأی مبارك علاقه می گیرد كه مرا به شهر خودم روانه داری خداوندم نعمت بخشیده است چون به شهر خود برسم آن چه به من عطا كنی از جانب تو بخ صدقه دهم چه من محتاج و موضع صدقه نیستم فرمود بنشین خداوندت رحمت كند و دیگرباره روی با مردمان و حاضران آورد و ایشان را حدیث فرمود تا پراكنده شدند و آن حضرت و سلیمان جعفری و خیثمه و من و آن شخص بر جای بماندیم این وقت فرمود مرا اجازت میدهید به اندرون شوم سلیمان عرض كرد خداوند فرمان ترا مقدم داشته است پس برخاست و درون حجره شد و ساعتی بپائید پس از آن بیرون آمد و در را برگردانید و دست مباركش را از بالای در بیرون آورد و فرمود خراسانی كجا است عرض اینك من در اینجا حاضرم، فرمود «خذ هذه المائتی دینار و استعن بها فی معونتك و نفقتك و تبرك بها و لا تصدق بها عنی و اخرج فلا اراك و لا ترانی.» این دویست دینار را بگیر و در مؤنت و نفقه طی راه خود بكار بند و به آن تبرك بجوی و این مبلغ را از جانب من تصدق مكن و هم اكنون بیرون شو كه من ترا نبینم و تو مرا نه بینی پس ان مرد برفت سلیمان عرض كرد فدایت شوم «لقد



[ صفحه 212]



اجزلت و رحمت فلما ذا سترت وجهك عنه» همانا عطائی جزیل فرمودی و ترحم ورزیدی پس از چه روی دیدار مبارك را مستور داشتی فرمود «مخافة ان اری ذل السوال فی وجهه لفضائی حاجته» از بیم این كه ذلت سوال را در دیدارش به واسطه این كه حاجت او را برآورده ام پدیدار بینم آیا نشنیده ای حدیث رسول خدای صلی الله علیه و آله و سلم را «المستتر بالحسنة تعدل سبعین حجة و المذیع بالسیئة مخذول و المستتر بها مغفور له» كسی كه نیكی و احسانی در خق كسی كند و پنهان بدارد ثوابش برابر ثواب هفتاد حج نهادن است و كسی كه بدی و سیئه كسی را فاش بسازد مخذول است و هر كس سیئه كسی را مستور بدارد آمرزیده است آن گاه فرمود «اما سمعت قول الاول» آیا نشنیده ای شعر شاعر پیشین روزگار را:



متی آته یوما لا طلب حاجة

رجعت الی اهلی و وجهی بمائه



به هر زمان و هر وقت كه در طلب حاجتی بدو شدم به منزل و اهل خود بازگشتم در حالتی كه عرق خجلت سوال و دیدار او را بر روی داشتم، در مناقب نیز به این حكایت اشارت شده است.

در كشف الغمه مسطور است كه حضرت امام رضا علیه السلام احسان و صدقه بسیار فرمودی و پنهان داشتی و بیشتر این كار جز در شبان ترایم اتفاق نیفتادی و هم در آن كتاب از محمد بن یحیی فارسی مروی است كه گفت یكی روز ابونواس شاعر مشهور نظر به حضرت امام رضا علیه السلام افكند و آن حضرت از نزد مأمون بیرون آمده بر استری سوار بود ابونواس به حضرتش نزدیك شد و سلام بداد و عرض كرد یابن رسول الله همانا شعری چند در حق تو به عرض رسانیده ام و دوست می دارم كه از من بشنوی فرمود بیار پس این چند شعر را به عرض رسانید:



مطهرون نقیات ثیابهم

تجری الصلوة علیهم اینما ذكروا



من لم یكن علویا حین تنسبه

فما له فی قدیم الدهر مفتخر



فانتم الملاء الاعلی و عندكم

علم الكتاب و ما جاءت به السور

محمد مصطفی و آل اطهار و اولاد ابرارش صلوات الله علیهم در ظاهر و باطن از



[ صفحه 213]



تمامت ارجاس و انجاس پاك و مطهرند به هر كجا كه نام مباركشان بگذرد از هر ذی روحی صلوات بر ایشان جاری گردد هر كس علوی نباشد و به گوهر مرتضوی نسب نرساند از قدیم الدهر بلكه از بدایت خلقت او را بر حسب معنی و حقیقت امر مفاخرتی نیست پس شمائید گروه اعلا و آیات خدا در ارض و سما و نزد شما است علم ظاهر و باطن قرآن و علم بما یكون و ما كان و علم به آنچه سور قرآنی و آیات سبحانی نازل كرده است و بیاورده است. حضرت امام رضا علیه التحیة و الثنا فرمود «قد جئتنا با بیات ما سبقك الیها احد یا غلام هل معك من نفقتنا شی ء» همانا در مدیحه ما ابیاتی معروض داشتی كه هیچ كس به چنین اشعار بر تو سبقت نگرفته است ای غلام از وجه نفقه ما با تو چیزی هست عرض كرد سیصد دینار هست فرمود آن دنانیر را بدو بده پس از آن فرمود «لعله استقلها یا غلام سق إلیه البغلة» شاید ابونواس این مبلغ را كم بشمارد ای غلام آن استر را نیز به جانب او بران در اصول كافی از محمد بن عبیدالله مروی است كه امام رضا علیه السلام فرمود «یكون الرجل یصل رحمه فیكون قد بقی من عمره ثلاث سنین فیصیرها الله ثلاثین سنة و یفعل الله ما یشاء» چنان اتفاق می افتد كه مردی صله ی رحم و خویشاوندی را بجای می آورد و از مدت زندگانی او سه سال باقی است از بركت این كار عمرش را خداوند سی سال می گرداند، و می كند خدای هر چه می خواهد.

و هم در آن كتاب از حضرت امام رضا صلوات الله علیه مروی است كه فرمود حضرت ابی عبدالله علیه السلام می فرمود «صل رحمك و لو بشربة من ماء و افضل ما تصل به الرحم كف الاذی عنها و صلة الرحم منسأة فی الاجل محبة فی الاهل» صله رحم بجای گذار اگر چند به شربتی از آب باشد و بهترین صله رحم بجای آوردن دفع شر و آزار نمودن از ارحام است، صله رحم عمر را دراز می كند و در میان اهل و عشیرت و مودت و دوستی می آورد و دیگر در اصول كافی از معمر بن خالد مروی است كه در حضرت ابی الحسن الرضا صلوات الله و سلامه علیه عرض كردم درباره پدرم و مادرم در صورتی كه عارف به حق نباشند دعای خیر بكنم؟ فرمود «ادع لهما و تصدق عنهما و ان كانا حیین لا یعرفان الحق فدارهما فان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال ان الله بعثنی بالرحمة



[ صفحه 214]



لا بالعقوق» در حق ایشان دعای نیك بكن و از جانب ایشان تصدق بده و اگر زنده باشند و عارف به حق نباشند با ایشان با نرمی كار كن چه رسول خدای صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است مبعوث به رحمتم نه به عقوق و اذیت و ازین كلام امام و روایتی كه می فرماید چنان معلوم می شود كه وسعت رحمت خدای به اندازه ای است كه آن گناهان بزرگ را كه در آن سرای مستحق عذاب های عظیم است حتی عدم عرفان به حق چون ازین جهان بدر شوند و هیچ راهی برای دفع نیابند دعای فرزند و خیرات او در حق ایشان مفید باشد اگر نمی بود امام علیه السلام امر به دعای خیر در حق ایشان و صدقه نمی فرمود.

و هم در كتاب خصال از عیاشی مذكور است كه از حضرت امام رضا علیه السلام از نفقه عیال استیذان نمودم «فقال بین المكروهین» فرمود در این امر آدمی در میان دو مكروه دچار است عرض كردم فدای تو شوم لا والله من در این كار مكروهی نمی بینم یعنی نفقه عیال را امر مكروه و خود را دچار مكروهین نمی شمارم فرمود «بلی یرحمك الله اما تعرف ان الله عزوجل كره الاسراف و كره الاقتار فقال و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و كان بین ذا لك قواما» آری چنین است و امر بین المكروهین است خدا رحمت كند تو را آیا ندانسته كه خدای عزوجل اسراف را یعنی زیاده روی را مكروه و اقتار یعنی تنگ گیری را كه نشانه بخل می باشد مكروه خوانده و فرموده است آنان كه چون انفاق نمایند به اسراف نروند واز حد شرع تجاوز نكنند و اقتار نورزند و تنگ گیری ننمایند و به افراط و تفریط كار نكنند بلكه به عدل و میانه روی كار كنند و در میان این حال یعنی حد را نگاهداشتن قوام و ایستادگی است.

و نیز در خصال از حسن بن علی الوشاء از حضرت امام رضا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مروی است «لما اسری بی الی السماء رأیت رحما متعلقة بالعرش لتشكو رحما الی ربها فقلت لها كن بینك و بینها من اب فقال نلتقی فی اربعین ابا» چون مرا به آسمان می بردند و سیر می دادند رحمی را دیدم كه به عرش آویخته تا از رحمی دیگر به پروردگارش شكایت كند گفتم در میان تو و آن رحم چند پدر فاصله است گفت در پدر چهلم بهم دیگر پیوسته می شویم مقصود در تاكید صله رحم و حفظ سلسله خویشاوندی و احسان



[ صفحه 215]



با ارقاب و قضای حوائج بر حسب امكان است و ازین پیش در ذیل كتاب احوال حضرت امام زین العابدین علیه السلام به همین تقریب حدیثی مسطور گردید صلوات الله علیهم اجمعین.